شروعی دوباره
مدتی بود بلاگفا مشکل پیدا کرده و هیچ پست جدیدی نمیتونم بزارم این مدت هم خبر خوب داشتم هم خبر تقریبا بد. داستان زندگیم به اونجا رسیده بود که رفته بودم سراغ یه دکتر جدید و اون بعد از دیدن مدارکم و بعد از اینکه فهمید قبلا پیش یه دکتر دیگه عمل کردم نپذیرفت درمانم رو ادامه بده و با تشر منو از مطبش بیرون کرد. خلاصه چندین ماه بود که دکتر نرفته بودم تا اینکه یکی از آشناهامون که نوبت دکتر گرفته و توی چندماهی که منتظر نوبتش بود خوشبختانه باردار شده بود ، نوبتشو داد به من . منم با هزار امید و آرزو و دعا که اینم مثل دکتر قبلی نباشه رفتم مطبش . دکتر باکلاسی بود همه مدارک پزشکیمو و هرچی ازم پرسیده بود وارد سیست...
نویسنده :
زینب
16:07